مصاحبه با آقای داد گریان : شرکت شفابخش

زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی

نام: آقای داد گریان                       

نام محصول: دستگاه بخورشفا بخش

شرکت: شفابخش                           

تحصیلات: ابتدایی


در دوران کودکی از لحاظ مالی تحت فشار زیادی بودم خانواده ما ازقشر متوسط جامعه محسوب می شدند و نمی توانستند لوازم مورد احتیاج ما را فراهم کنند در جوانی پدرم را از دست دادم که این اتفاق ضربه روحی شدیدی  به من وارد ساخت.

من حتی در سنین 14-13 سالگی هم سعی می کردم  جدا زندگی کنم و مستقل باشم آرزوی من برای رسیدن به استقلال در زندگی مرا از درس خواندن دورکرد .

مطمئناًًًًً اگر من درمقطع بالاتری تحصیل می کردم  قدمهای خیلی بزرگتری می توانستم بردارم ،  حتی مواردی پیش می آمد که نمی توانستم از پس آنها برآیم مثلاًٌٌ قراردادهایی نزد من می آ وردند که اصلاً محتوای آن را درک نمی کردم و متوجه آن نمی شدم و به همین دلیل ضررهای زیادی را متحمل شدم.

در زمان جنگ مجبور شدم به خاطر جنگ از آبادان به تهران پناه بردم،  به صورت قراردادی به مونتاژ دستگاه بخور یک شرکت خارجی که برادرهمسرم در آنجا کار می کرد پرداختم.  آن شرکت ورشکست شد و بعد از سه سال کار شرکت تعطیل شد. از آن زمان  به این فکر افتادم که دستگاه بخورکامل تری را بسازم. از اطرافیانم پول قرض گرفتم و  به کمک یکی از دوستانم درتبریزقالب آن را ساختیم و کار را ادامه دادیم تا به مرحله تولید ، فروش و سود دهی رسید.

مشکلا تی در راه تولید این دستگاه داشتیم،  یکی نداشتن سرمایه بود که علاوه بر اینکه هزینه ی اولیه تولید را از اطرافیانم قرض کردم فقط هزینه مواد اولیه تأمین شد، مجبور شدم تا از دوستانم پول قرض کنم،  تا دوباره کارم را پیش ببرم،  در آن موقع بیکار بودم  و مونتاژ را در خانه با همسرم انجام می دادم .

مشکل بعدی این بود که هیچکس دستگاه بخور را نمی شناخت، این در حالی بود که نه تنها کار تولید به عهده خودم بود بلکه باید کاربازاریابی  را نیز انجام می دادم. برای این کار به دارو خانه ها می رفتم، کار دستگاه بخور را برایشان توضیح می دادم تا اینکه توانستم کم کم آنها را متقاعد به خرید کنم ودریافتند که دستگاه بخور چه خاصیتی دارد، وشروع به سفارش دادن آن کردند.

به تدریج که کاروسعت یافت کارگر گرفتیم،  پارکینگ منزلم را تبدیل به کار گاه کردم و بازار یابی را استخدام کردم تا به الان که کار خانه مان تأسیس شده،  درآنجا مشغول به کار است.

هدف من این بود که چند نوع کالای دیگر نیز در کنار دستگاه بخور تولید کنم به شرط اینکه تولید دستگاه بخور، وسعت یابد تا تولید کالای بعدی را آغاز کنم چون اگرمی خواستم چند نوع کالا را با هم تولید کنم در این حالت نه به تولید دستگاه بخور می رسیدم ونه به تو لید  کالایی دیگر.

عقیده ی من این است که قبل ازتولید کالایی دیگرباید اولین کالای وارد شده به بازار به بهترین نحو وارد بازارکرد.  زیرا وقتی شما کاری را شروع می کنید باید از تمام راههایی که برای تولید مناسب کالا وجود دارد مطلع شوید و اطلاع دقیق در باره ی بازار آن کالا بدست آورید .

برای تأمین مالی پروژه  به دوستان نزدیکم که با آن ها رفت و آمد خانوادگی داشتیم پیشنهاد دادم که وارد این کار شوند واز این کار سودی ببرند.  حالتی را مانند سهام بوجود آوردم که هرکس مبلغی را می گذاشت و با توجه به مبلغی که گذاشته سود دریافت می کرد و این چنین  بودجه ام را با حمایت اطرافیانم تامین می کردم.

با گسترش کار، نه تنها اصل پولشان را به آنها باز گرداندم بلکه سودی هم عایدشان شد وتلاش ما نیز نتیجه داد.