خرید پستی

    http://www.n-javan.com/aks/sarmaye.gif

     

    ارتباط با ما

    تماس با ما

    درباره ما

    عکسهای مراسمهای موسسه

    آشنایی با کارشناسان موسسه

    شماره پیامک ما

    30006016285212

    لطفا پیغامتان را به شماره بالا پیامک کنید

    موقعیت شما در سایت
    صفحه اصلی
    شمارنده
    آموزش نخبه پروری

    http://www.n-javan.com/aks/kar.jpg

    http://www.n-javan.com/ghatar/125112_313.jpg

     

    Home

    گالری عکسها

    http://www.n-javan.com/aks/click.jpg

    

    بخشی از کتاب راهکار1 که در شماره 31 مجله کارآفرین ناب منتشر شده است-مصاحبه تحلیلی با آقای سپیدنام(مستر تیستر)کارآفرین برتر ملی در جشنواره کارآفرینی راهکار-نویسنده:مهندس علی زارعی

    مقالات و مصاحبه های مهندس علی زارعی (مدیرعامل) - مقالات مهندس زارعی در مجله کارآفرین ناب

     

     

    مصاحبه تحلیلی

    این مطلب بخشی از کتاب راهکار1 می باشد که زندگی کارآفرینان برتر سال 1391 و برگزیدگان جشنواره ملی راهکار را بررسی و نکات تکنیکی توسط مهندس علی زارعی کارشناس خلاقیت و کارآفرینی و دبیر جشنواره ملی کارآفرینی راهکار تحلیل می گردد.

    http://n-javan.com/pdf/sepidnam.jpg

    جهت دیدن اخبار و عکسهای جشنواره ملی کارآفرینی راهکار اینجا کلیک کنید

    گزارش روزنامه آسیا درباره انتخاب آقای خوش خوراک به عنوان برندساز برتر سال 91 در جشنواره ملی کارآفرینی راهکار

     

     

    قسمت سوم- زندگی آقای حمید سپیدنام کارآفرین برتر ملی و برگزیده جشنواره ملی راهکار در بخش برندسازی

     

    انتخاب برندساز برتر سال 91 یکی از دشوارترین و حساس ترین انتخاب های جشنواره ملی راهکار بود. در دور آخر داوری ها، پنج برند باقی مانده بودند که رقابت حساسی بین آن ها بود و ما تصمیم گرفتیم یک روز کامل با مدعیان برندسازی همراه شویم و از نزدیک اقدامات آن ها را در ساخت برندشان بررسی کنیم و در نهایت برند آقای خوش خوراک (مستر تیستر) به عنوان برندساز برتر سال 91 در جشنواره ملی راهکار انتخاب گردید که این برند متعلق به آقای حمید سپیدنام می باشد، ولی داستان این همراهی هم شنیدنی است و هم خوشمزه؛ چون تیم داوری هم مجبور شد پا به پای آقای خوش خوراک در چند رستوران و تریا حضور یابد و خاطرات خوبی برای من در این همراهی رقم خورد که سعی می کنم نکات جالب و آموزشی آن را بیان کنم.

    حمید سپیدنام متولد منچستر انگلیس می باشد که تا پنج سالگی در انگلیس زندگی کرده و سپس به ایران بازگشته و در مشهد ساکن شده است. حمید متولد سال 1356 و فارغ التحصیل رشته  کامپیوتر می باشد. پیشرفت حمید در مدت زمان بسیار کوتاهی اتفاق افتاده و ایشان پس از حدود یک سال موفق به ساخت برند آقای خوش خوراک گردیده اند که رکورد بسیار خوبی در برندینگ محسوب می شود. جرقه اول شخصیت آقای خوش خوراک در ذهن حمید بسیار مهم بوده است. برای درک بهتر موضوع اول ببینیم آقای خوش خوراک کیست و چه کار می کند؟

    مستر تیستر شخصی است که هر روز به رستوران های مختلف در شهرهای مختلف سفر می کند و غذاهای رستوران را تست کرده و سپس راجع کیفیت غذا، محیط رستوران، برخورد مدیریت و پرسنل و ... مطالبی را می نویسد که در رسانه های مختلف و سایت های اجتماعی منتشر می گردد. روزی که ما با مستر تیستر همراه شدیم، ابتدا به رستوران طهران در اصفهان رفتیم، چند ساعتی از غذاهای مختلف همراه مستر تست کردیم. شخصی هم به عنوان عکاس همراه حمید سپیدنام بود که از زوایای مختلف مرتباً عکس می گرفت و همین امر باعث جلب توجه می شد، بعد از رستوران هم به تریای پرنده آبی رفتیم و تا ساعت 2 نیمه شب آن جا بودیم و همراه آقای خوش خوراک تست می کردیم! اما نکاتی که نظر ما را درباره شخصیت برند آقای خوش خوراک جلب نمود:

    1- حمید سپیدنام از محیط اینترنت بهترین استفاده ممکن برای معرفی خود را نموده است و این موضوع کمک شایانی به معرفی سریع برند آقای خوش خوراک داشته است.

    2- حمید برای شخصیت آقای خوش خوراک هزینه می کند. البته هم هزینه مالی و هم هزینه زمانی، چون به شهرهای مختلف مسافرت می کند و غذای رستوران ها را تست می کند. البته اکنون توانسته با شهرت برند خود از این سفرها کسب درآمد هم داشته باشد، ولی ماه های اول این گونه نبوده است.

    3- آقای خوش خوراک برای ثبت وقایع عکاس اختصاصی، دوربین حرفه ای دارد که همه لحظات سفرش و ملاقات با افراد گوناگون را ثبت می کند که این کار نیز به ایشان کمک شایانی نموده است.

    4- برند آقای خوش خوراک هیچ گاه سعی نکرده که از دیگران تقلید و یا به عبارتی کپی برداری کند.

    5- آقای خوش خوراک عکس های کاریکاتوری جالبی دارد که برای هر شهر با توجه به نماد آن شهر کاریکاتور آقای خوش خوراک نیز وجود دارد.

    6- حمید سپیدنام به خوبی توانسته شخصیت آقای خوش خوراک را در زندگی روزمره خود نیز بازی کند و هنگامی که با ایشان برخورد می کنید واقعا فکر می کنید با آقای خوش خوراک هم صحبت هستید نه حمید سپیدنام و این نشان از علاقه شدید ایشان به شخصیت مستر تیستر یا آقای خوش خوراک دارد

    7-از نظر چهره و تیپ توانسته حالت خاصی ایجاد کند البته آقای خوش خوراک باید مراقب اضافه وزن خود نیز باشد

    در نهایت حمید سپیدنام توانسته یک برندی در ایران به نام آقای خوش خوراک خلق کند که به سرعت مشهور شده و این شهرت فرصتهای کسب درآمدی خوبی برایش ایجاد نموده است به نحویکه در رستورانها براحتی با افراد مختلف ارتباط برقرار می کند و به معرفی شرکت خود که در زمینه طراحی سایت اینترنتی فعالیت دارد می پردازد و مشتریان خوبی را از این طریق شناسایی می کند.همچنین در جشنواره های غذا به عنوان کارشناس حضور می یابد و از طریق اسپانسرینگ برای شخصیت آقای خوش خوراک کسب درآمد می کند.این شخصیت توانسته به خوبی با مخاطبین خود ارتباط برقرار کند و با رعایت اصول کامل برندسازی به عنوان برندساز برتر جشنواره راهکار انتخاب گردید.در ادامه مصاحبه ای که با حمید سپیدنام داشته ام را بخوانید

    لطفا در ابتداي اين گفت و گو ضمن معرفي خود، يك بيوگرافي اجمالي از خود و سابقه تحصيل و فعاليت‌هاي اوليه تان ارائه كنيد.

    من متولد بهمن ماه سال 1356 در شهر منچستر انگلستان هستم. تا سن 5 سالگي در اين شهر گذراندم و بعدها بنا به دلايلي كه توضيح خواهم داد به ايران آمديم و در مشهد ساكن شديم. پدرم در انگلستان دكتراي خودش را در رشته الكترونيك دريافت كرد كه بعد‌ها همين دانش خود را به ايران آورد و به تدريس در دانشگاه‌هاي ايران مشغول شد كه در حال حاضر هم به اين شغل مشغول است.

    به هرحال، بعد دوره پنج ساله اي كه در انگليس زندگي كردم و بخشي از كودكي ام را گذراندم به همراه خانواده به ايران آمديم و ساكن مشهد شديم و تا پایان دوره دبیرستان در این شهر ساکن بودم

     دوره  دانشگاه چه اتفاقاتي روي داد و چه رشته‌اي خوانديد و چه كرديد؟‌

    من در اولين سال بعد از ديپلم دانشگاه قبول نشدم. اولين بار در فوق ديپلم دانشگاه لار قبول شدم. كه البته پدرم اجازه نداد كه بروم. من خودم البته دوست داشتم در دانشگاه شيراز به تحصيل ادامه دهم كه البته نشد. به هرحال يك سال پشت كنكور ماندم و در نهايت در سال 1376 در رشته كارشناسي كامپيوتر ميبد قبول شدم كه از همين دانشگاه موفق به دريافت ليسانس در اين رشته شدم.

    چطور شد كه به صورت عملي كامپيوتر و دنياي مجازي را به صورت جدي به عنوان شغل آينده انتخاب كرده و ادامه داديد؟

    راستش را بخواهيد، من تا سال دوم يا سوم كامپيوتر را فقط به عنوان بازي دوست داشتم. در اين دوره به برنامه نويسي علاقه اي نداشتم.حدودا سال سوم بودكه پدرم از طريق ارتباطاتي كه داشت و من بعد متوجه شدم، پولي را به كارخانه خودرو لنت مي‌دهد، تا آن‌ها به من بدهند و من وب‌سايت اين شركت را طراحي كنم. اين كار باعث شد انگيزه اي در من ايجاد شود و شروع به كار كنم.

    آن موقع‌ها كار سايت و طراحي و اين جورچيزها تازه شروع شده بود، و من با استفاده از «فرانت‌پيج» و كتاب‌هاي آموزشي شروع به طراحي سايت كردم. به همين ترتيب حدود 70 درصد از كار سايت را پيش بردم. در همين ايام با آقاي كاظمي كه البته آن موقع با هم خوب نبوديم و يك فضاي رقابتي بين ما بود، ملاقاتي داشتم و درباره سايت صحبت كردم و بعد از گفت وگويي ايشان به منزل ما آمد و با هم سايت را تمام كرديم.

    اين موضوع دقيقا به چه سالي بر مي‌گردد؟‌

    اين رويداد دقيقا در سال 1379 اتفاق افتاد و عملا همكاري ما به عنوان كاسپيد كه در آن هنگام فقط يك كلمه بود، شروع شد.

    در قالب كاسپيد چه روند كاري را طي كرديد؟

    در اين دوره هم پروژه‌هاي خوبي گرفتيم. البته به خاطر اين كه پدر را مي‌شناختند توجه خوبي به ما مي‌شد و كارهاي خوبي مي‌گرفتيم. البته خود ما هم خيلي كار مي‌كرديم و فعاليت شبانه‌روزي ما هم مزيد بر علت مي‌شد. يادم هست كه از نظر بودجه‌اي خيلي ضعيف بوديم. مثلا كيس را زير بغل مي‌زديم و پروژه‌هاي انجام شده را در محل كارخانه به سفارش دهنده نشان مي‌داديم و نظراتشان را در كار اعمال مي‌كرديم.

    بعد از سه سال، يك‌باره تصميم گرفتم براي ادامه كار و كسب تجربيات تازه‌تر و به‌روز كردن اطلاعاتم به انگليس بروم. البته در آن زمان فكر مي‌كردم چون من متولد انگليس هستم، بيشتر به آن طرف تعلق دارم كه البته بعدها فهميدم اين طور نيست.

    به هرحال به انگليس رفتم و به مدت پنج سال در تعدادي از مهم‌ترين كمپاني‌هاي انگليسي كار كردم و تجربه و زبان انگليسي ام بسيار بهتر شد.

    دوره فعاليت شما در انگليس در چه شركت‌هايي سپري شد و شامل چه نوع فعاليت‌هايي بود‌؟

    در اين مرحله زماني حداقل مدت پنج سال در بهترين كمپاني‌هاي انگليسي كاركردم كه شامل يونيسيس Unisys باركليس، Barclays و كرديت‌پلاس Credit Pluds بود. براي مثال كرديت‌پلاس، يكي از بزرگ‌ترين كمپاني‌هاي انگليسي بود.

    دو كمپاني آخر، يعني باركليس و كرديت‌پلاس حوزه فعاليت‌شان در ارتباط با كار خودم بود. هرچند كه در ابتداي كار يعني دوره فعاليت در يونيسيس كارم را با ديتا شروع كردم و اين دوره فرصتي بود تا زبان انگليسي‌ام تقويت و كامل شود. بعد از تكميل زبانم به باركليس‌هاوس رفتم كه در حوزه مرتبط با كار خودم فعاليت مي‌كرد. اما در كرديت‌پلاس بود كه به حوزه واقعي مورد علاقه‌ام، بازاريابي اينترنتي، وارد شدم و توانستم خودي نشان دهم. يكي از ويژگي‌هاي اين دوره اين بود كه توانستم در تعدادي از بهترين كنفرانس‌هاي دنيا شركت كنم. به اين ترتيب شروع تجارتم در انگليس به صورت بين‌المللي در باركليس بود.

    البته در اين مدت توانستم شركت كاسپيد را در انگليس هم ثبت كنم. يكي از خاطرات اين دوره از فعاليتم اين بود كه «باگ»ي را از توي گوگل درآورده بودم كه امكان استفاده از يك سري كرديت‌هاي مجاني را به من مي‌داد و به اين ترتيب چيزي در حدود 20 هزار پوند از گوگل استفاده كردم و گوگل متوجه نشد. همين‌جا بود كه بيزينس مستقل من شكل گرفت. البته مي‌دانم كه اين كار درستي نبود، اما چون سرمايه و هزينه‌اي در اختيار نداشتم، اين پول به منزله وامي‌ بود كه گويا كسي به من داده بود كه توانستم با اين 20 هزار پوند كسب‌و‌كار خودم را راه اندازي كنم.

    در اين مدت تبليغات گوگلي انجام مي‌دادم و سر ساعت 6 بعد از ظهر آن قدر مشتري داشتم كه از بانك باركليس به سمت خانه مي‌دويدم تا سريع‌تر بتوانم جواب مشتري را بدهم. كار انجام مي‌شد و تحويل مشتري مي‌داديم. در اين مدت بود كه توانستم مشتري‌هاي خيلي بزرگي در انگليس بگيرم. سرويس‌هاي ما اين بود كه تبليغات گوگل مشتري‌ها را انجام مي‌داديم و دامنه سرچشان را در گوگل بالا مي‌برديم. همين طور طراحي سايت‌هايشان را انجام مي‌داديم. البته آن موقع هنوز شبكه‌هاي اجتماعي رايج نشده بودند. ولي تقريبا همان زمان سروكله شان پيدا شد. سال دوم كه در كرديت‌پلاس كار مي‌كردم، ديگر شبكه‌هاي اجتماعي رايج شده بودند، در اين هنگام، به كنفرانسي رفته بودم و انتظار داشتم كه بيشتر مطالب و مباحث درباره Seo باشد، اما يك‌باره متوجه شدم كه مسائل مورد علاقه دست اندركاران به تركيبي از سئو و شبكه‌هاي اجتماعي تغيير يافته است. وقتي از اين كنفرانس برگشتم و به كرديت‌پلاس رفتم، فورا به مديرم گفتم ديگر زماني است كه تبليغات فيس‌بوكي را شروع كنيم. او هم ضمن قبول پيشنهاد من گفت كه فقط يك هفته وقت داري كه از بودجه‌اي كه در نظرگرفته شده، استفاده كني و نشان بدهي كه جواب لازم را گرفته‌اي. اتفاقا من هم كار را شروع كردم و نشان دادم كه جواب مي‌دهد. به هرحال تجربه‌هاي بسيار خوبي در حوزه مرتبط در اين سال‌ها كسب كردم كه بعدها خيلي به دردم خورد.

    خوب با اين‌همه چطور شد كه يك‌باره به فكر بازگشت به ايران افتاديد؟‌

    در اين دوره، من بهترين كار، بهترين حقوق و بهترين زندگي را داشتم. تقريبا مي‌توان گفت كه از همه نظر در انگليس تامين بودم. ولي همان‌طور كه گفتيد، يك‌باره به اين نتيجه رسيدم كه بايد برگردم به ايران و بيزينس خودم را پي‌گيري كنم و چنين سيستمي را در ايران پياده كنم و از تجربيات دوره انگليس بهره برداري كنم.

    چطور شد كه تحصيلات در مدارج بالاتر را ادامه نداديد؟ آيا نيازي نبود؟‌

    البته همين جا بايد اضافه كنم كه الان در دوره فوق‌ليسانس دانشگاه مترو‌پليتن قبول شده‌ام و به صورت مجازي دارم تحصيل مي‌كنم. اما فرقي كه ايران با كشورهاي ديگر دارد اين است كه در ايران مدرك‌گرايي رواج زيادي دارد و روي داشتن مدرك تاكيد دارند. ولي در انگليس اول مي‌پرسند كه چه تجربه‌اي داري؟ به همين دليل تجربيات من باعث مي‌شد كه احساس خلئي در زمينه مدرك نداشته باشم. من تجربه لازم را در زمينه داشتم و كرديت‌پلاس در وهله اول، و شركت‌هاي بعدي با توجه به همين تجربه‌ها من را استخدام كردند و حتي توانستم به عنوان مدير ماركتينگ، با بودجه‌هاي سنگيني كه در اختيارم گذاشته بودند، فعاليت كنم.

    .

    به نظر می‌رسد از همان جا روند موفقیت‌های شرکت کاسپید باید شروع شده باشد؟

    بله، بعد از مدتی مقاومت و پشتکار، شرکت پا گرفت. دلیلش هم شاید این بود که من شروع کردم تبلیغات سنگینی را انجام دادم و هر طور شده سعی کردم گردش مالی قابل ملاحظه ای ایجاد کنم. به مرور تعداد کارمندان شرکت به 5 نفر اضافه شد و همان‌طور که می دانید الان ما 50 نفر پرسنل بیمه شده داریم که با کاسپید همکاری می کنند که نشان از موفقیت شرکت دارد.

    به موازات موفقیت‌های شرکت کم کم توانستیم در تهران با شرکت‌ها و سازمان بزرگی همکاری کنیم و به آن‌ها سرویس‌های موردنظرشان را ارائه کنیم. مثلا شرکت استیل آذین، فدراسیون فوتبال، شرکت مینو (دایتی)، شرکت پاکسان و خیلی از شرکت‌های بزرگ دیگر از جمله مشتریان این دوره ما بودند.

     از اولين تجربه‌هايتان در ارتباط با صفحه مستر تيستر بگوييد.

    اولين رستوراني كه در باره‌اش نوشتم، رستوران «دو ماهي» بودكه سه چهار خط كامنت در باره‌اش نوشتم و به اشتراك گذاشتم. البته همين‌طور با اساتيد مشورت مي‌كردم كه كاراكتر مستر بايد چطور باشد و چه شكلي بايد بنويسم.

    چطور شد كه همين كاراكتر به روزنامه آسيا راه يافت و توانست صفحه موفقي را به خود اختصاص دهد و خوانندگان زيادي هم دست و پا كند؟

    در اولين كنفرانس بازاريابي اينترنتي، با توجه به سابقه‌اي كه از آقاي جمشيدي سراغ داشتم، اصرار كردم كه ايشان هم در اين كنفرانس حضور داشته باشند. ايشان هم قبول كردند و اتفاقا در برگزاري موفقيت‌آميز اين كنفرانس جزو مهره‌هاي اصلي بودند.

    كمك ايشان باعث شد كه سالن كاملا پر شود كه براي هميشه از ايشان ممنون هستم. چون اين كنفرانس از نظر ملي هم مي‌توانست براي مشاغل كشور، بويژه جوانان راهگشا باشد.

    با اين كه ايشان مشغله زيادي داشتند اما به هرحال روز دوم، دقيقا زماني به كنفرانس آمدند كه من داشتم درباره تجربه مستر تيسر سخنراني مي‌كردم.

    آقاي جمشيدي به دقت به سخنان من گوش كردند و از آن جايي كه قبلا «لويي‌دوفونس» را ديده بودند، بعد از سخنراني گفتند كه تو مي‌تواني «لويي‌دوفونس» باشي و اضافه كردند كه من سالها بود كه دنبال چنين شخصيتي مي‌گشتم.

    به اين ترتيب هفته بعد از من دعوت كردند كه به روزنامه آسيا بروم و صفحه مستر تيستر كه در روزنامه آسيا به اسم «آقاي خوش خوراك» مشهور شد، شروع به كار كرد. بعد از مدتي اين صفحه در كنار صفحه فيس بوك باعث شد كه كاراكتر مستر تيستر كاملا شناخه شود، طوري كه حالا هرجا كه مي‌روم مردم به عنوان مستر تيستر از من استقبال مي‌كنند. در خيابان عكس مي‌گيرند و به جشنواره‌هاي مختلف دعوت مي‌شوم. ضمن اين كه اين كاراكتر به كاسپيد هم كمك مي‌كند، هرچند كه ظاهرا ارتباطي با كاسپيد ندارد. چون براي مردم جذاب است كه مي‌بينند كاراكتر مستر تيستر يا آقاي خوش خوراك در جنبه ديگري از خودش يك «بيزينس‌من» است و در حوزه اينترنت ماركتينگ به صورت جدي كار كرده است.

    حالا كه به اينترنت ماركتينگ برگشتيم لطفا بگوييد در حال حاضر چه ايده‌اي از اين حوزه در ايران وجود دارد؟‌

    در ايران فكر مي‌كنند كه اينترنت ماركتينگ از دل طراحي سايت و اين جور چيزها بيرون مي‌آيد. در حالي كه اين فكر درست نيست. طراحي سايت بيشتر مربوط به كد نويسي گرافيك و مسائل فني مربوط به توليد يك سايت است. اما اينترنت ماركتينگ دانش متفاوتي است كه به تجارت و بازار و اصول مربوط به ماركتينگ مربوط مي‌شود. اين رشته نوين كه اتفاقا مي‌تواند در زمينه توسعه صادرات ايران كمك شاياني به اقتصاد داخلي بكند، شامل مطالبي است كه مدام در حال به روز شدن است و سال به سال به لحاظ كمي و كيفي در حال توسعه است. به طوري كه اخيرا يك شاخه جديد به اين حوزه اضافه شده است كه مطالب تدريس شده در آن عرصه «سوشيال‌مديا» و «سوشيال‌مديا‌ماركتينگ» را در بر مي‌گيرد كه وسيله بسيار موثري در افزايش درآمد شركت‌ها و در نهايت توسعه فروش و توليد است.

    البته به تبع تحولات جهاني در ايران هم ديدگاه‌ها تغيير كرده است. تا الان اكثر شركت‌ها به حوزه «آفلاين‌ماركتينگ» و بيلبورد و نظاير آن توجه داشتند، اما كم كم توجه‌ها به سمت «آنلاين‌ماركتينگ» هم جلب شده است.

    البته هنوز هم نظريه «آفلاين‌ماركتينگ» غالب است. حتي در دومين كنفرانس بازاريابي اينترنتي، يادم است كه كريستين‌هاجسون كاتالوگي را به دست گرفت و گفت من مي‌توانم اين را لمس كنم، بنابر اين دركش مي‌كنم، اما در بحث آنلاين، طرف مقابل درك و لمس فيزيكي از پيام ما ندارد.

    با اين حال، در همايش دومي كه ما برگزار كرديم استادان طراز اولي كه در اين كنفرانس حاضر بودند، توانستند موجي قوي در ايران به راه بيندازند، طوري كه شركت‌ها بتوانند اين مساله را درك كنند كه اين حوزه چقدر مي‌تواند قوي باشد.

    فكر مي‌كنيد در حال حاضر اينترنت به عنوان يك رسانه در ايران آن قدر از نظر زيرساخت‌ها و كاركردهاي فرهنگي توسعه يافته است كه بتوان سرمايه‌گذاري‌هاي كلان در زمينه اينترنت ماركتينگ انجام داد؟‌

    ما الان در ايران 44 ميليون كاربر اينترنت داريم كه پتانسيل خوبي را ايجاد مي‌كند. ما خودمان در كاسپيد، تمام مشتريان مان را از اينترنت گرفته‌ايم كه نشانه خوبي است.

    با اين حال نبايد فراموش كنيم كه ما مشكلات زيادي دراين باره داريم. از بحث تحريم و فيلترينگ شبكه‌هاي اجتماعي مثل فيس بوك گرفته تا مسائل ديگر.

    ولي واقعا نمي‌توان اين قابليت‌ها را ناديده گرفت. در حال حاضر، فيس بوك يك ميليادر نفر كاربر دارد. چرا ما نبايد از اين ابزار براي نشان دادن جنبه‌هاي بسيار مثبت و غني فرهنگ ايران استفاده كنيم؟ اين يك سرمايه آماده است كه مي‌توانيم از آن استفاده كنيم. همان‌طور كه همه دنيا دارند از آن استفاه مي‌كنند. وقتي ما درها را مي‌بنديم ديگران با استفاده از خلئي كه خود ما ايجاد كرده‌ايم، دست به كار مي‌شوند و از اين ابزارها بر عليه خود ما استفاده مي‌كنند يا به راحتي جاي خالي ما را پر مي‌كنند.

    چرا نبايد از اين ابزار براي معرفي چهره واقعي ايران به ديگران استفاده كنيم؟ يادم است وقتي به كريستين‌هاجسون گفتم كه براي شركت در كنفرانس، به ايران بيايد در جواب گفت: خانمم اجازه نمي‌دهد چون مي‌ترسد من به ايران بيايم. اما وقتي آمد و ايران واقعي را ديد، در كنفرانس آيسلند كه بعد‌ها برگزار شد و من هم دعوت بودم تا سخنراني كنم، خود‌هاجسون بالاي سن رفت و در معرفي من گفت: سخنران بعدي از كشوري است كه ما فكر مي‌كنيم چيزي جز نيروي اتمي و اورانيوم اين طور چيزها ندارد، اما من خودم به اين كشور سفر كردم و مي‌دانم كه چه كشور زيبايي است. و حالا مي‌توانم بگويم كه سفر به ايران شايد بهترين سفر زندگي من بوده است.

    اگر ما روي فرهنگ‌سازي كار كنيم مي‌تواند به اينترنت ماركتينگ كمك كند. ضمن اين كه خيلي هم عقب نيستيم. چون سابقه اين امور به 15 سال هم نمي‌رسد و شايد ما در مجموع دو - سه سال از ديگران عقب باشيم.

    به عنوان يك كار تخصصي اگر بخواهيم نگاهي انتقادي به طراحي و اجراي سايت در ايران داشته باشيم چه مسائلي قابل طرح است؟‌

    حقيقت اين است كه در ايران، شركت‌هاي طراحي سايت، به اين مساله به عنوان يك پروسه كدنويسي محض نگاه مي‌كنند. بيشتر اوقات هم يك نفر همه كارها را انجام مي‌دهد. حالا سوال اين است كه آيا اين شخص ديد گرافيكي هم دارد يا مي‌تواند سايت‌هاي مشابه را آناليز كند، كلمات كليدي را بشناسد به خوبي اين موضوع را هندل كند؟

    دليل اين مشكل هم اين است كه در ايران بسيار كم به صورت «تيم‌ورك»، فعاليت مي‌كنند، در حالي كه هر كدام از اين بخش‌ها را بايد يك نفر انجام دهد تا يك سايت به سرانجام برسد.

    در يك نگاه كلي، طراحي سايت شامل مراحل مختلفي است كه هر كدام از آن‌ها بايد توسط متخصصين همان بخش صورت بگيرد. اما نكته ديگر اين است كه بعد از طراحي درست يك سايت، بايد به فكر توليد محتواي مناسب بود تا سايت به خوبي كار كند و رنك بگيرد. دراين بخش اغلب سايت‌هاي ايراني مشكل دارند شايد به اين دليل كه مديران شركت‌ها هنوز ايمان ندارند كه سايت مي‌تواند براي آن‌ها درآمد‌زا باشد. اين است كه بعد از طراحي سايت به جاي اين كه يك نفر بنشيند و توليد محتوا كند، معمولا سايت‌ها به حال خود رها مي‌شوند.

    در دنياي امروز اين باور كلي وجود دارد كه اينترنت انبار طلايي است كه شركت‌ها مي‌توانند از آن بهره‌برداري كنند. بيل گيستس گفته است كه در سال 2012 اينترنت معدن طلايي خواهد بود كه بايد از آن بهره برداري شود.

    جديدا هم كه «سوشيال‌ماركتينگ» به اين مبحث اضافه شده است. ما عملا در بحث «خوش‌خوراك» به وضوح ديديم كه چطور مي‌شود يك ساله يك كاراكتر را به همه شناساند. يعني شخصي كه تا چهار سال پيش اصلا تهران نبوده حالا همه در خيابان‌ها او را مي‌شناسند. شركت‌ها بايد اين شجاعت را داشته باشند كه بودجه كافي در حوزه آنلاين بياورند و بهره‌برداري لازم را از آن بكنند.

      مهندس علی زارعی

     

     جهت دیدن اخبار و عکسهای جشنواره ملی کارآفرینی راهکار اینجا کلیک کنید

    دانلود فایل PDF شماره 31 مجله کارآفرین ناب

    دانلود فایل PDF

     http://www.n-javan.com/aks/tester-2.jpg

     

    http://www.n-javan.com/aks/rahkar/Albums/Album1/Large/a.jpg

    جهت شنیدن آموزشهای رادیویی کارآفرینی اینجا کلیک کنید

     

    آخرين بروز رساني (يكشنبه ، 7 مهر 1392 ، 20:55)

     
    آموزش نخبه پروری

     

    اگر می خواهید با راهکارهای مختلف جهت افزایش تولید-بازاریابی-برندینگ آشنا شوید کلیک کنید

    اگر تصمیم به ایجاد کسب و کار جدیدی دارید کلیک کنید

     

     

    محصولات فروشگاه
    پربازدیدترین مطالب
    سرمایه گذاری - استخدام

    شرایط سرمایه گذاری  و اعطای نمایندگی

    http://www.n-javan.com/aks/sarmaye.gif

    آخرین محصولات
    کلیه حقوق سایت متعلق به موسسه رشد خلاقیت نوآوران جوان می باشد